معنی (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن, معنی (حقپ) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن, معنی (pr,) pmxi rqاdd dl rاqd، bmc، bmci، ;cba، [cdاj pmxi، kbاc، hpاbdi، ljtcاjs، bmc]dxd ;aتj bckbاcd stc lcbj، اpاzi lcbj, معنی اصطلاح (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن, معادل (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن, (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن چی میشه؟, (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن یعنی چی؟, (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن synonym, (حق.) حوزه قضایی یک قاضی، دور، دوره، گردش، جریان حوزه، مدار، اتحادیه، کنفرانس، دورچیزی گشتن درمداری سفر کردن، احاطه کردن definition,